مداحی وتعزیه مداحی های زیبا و دلگیر و تعزیه نگاش به سمت آسمون ستاره هارو میشمرد خسته میشد بلند میشد زخمهای پارو میشمرد
یکی دو تا و هفت تا زخم دستی رو پاهاش میکشیدزخمهای پا تموم میشد زخم های دستاشو میدید بهش بگو دختری که شونه به موهاش میزدی جون به لبش رسیده و تو از سفر نیومدی
من را ببخش ا اگر که لکــ لکـــنت زبان گرفتم ا اخر شــــــ شکسته دستی دنـــ دندان شیری ام را
نظرات شما عزیزان:
درباره وبلاگ آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پيوندها
تبادل لینک
هوشمند نويسندگان |
|||
|